بریدۀ کتاب
1402/10/21
1Q84 جلد 1
3.4
4
صفحۀ 264
《به سن تو که بودم، وادارم میکردند دور و بر خانه مثل سگ جان بکنم و پدر و برادرم به هر بهانهای تنم را از کتک کبود میکردند. هرگز غذایی به من نمیدادند که سیر شوم و با من مثل حیوان رفتار میکردند. نمیخواهم خیال کنی چون نمرههای خوب میگیری، برای خودت آدم شدهای.》پدرش یکریز همین حرفها را تحویلش میداد.
《به سن تو که بودم، وادارم میکردند دور و بر خانه مثل سگ جان بکنم و پدر و برادرم به هر بهانهای تنم را از کتک کبود میکردند. هرگز غذایی به من نمیدادند که سیر شوم و با من مثل حیوان رفتار میکردند. نمیخواهم خیال کنی چون نمرههای خوب میگیری، برای خودت آدم شدهای.》پدرش یکریز همین حرفها را تحویلش میداد.
13
(0/1000)
1402/10/21
1