بریده‌ای از کتاب قصه های جزیره 2 جاده ی طلایی اثر لوسی مود مونتگمری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 331

گاهی خیلی نگران خدا می شدم؛ چون می دیدم که به خیلی کار ها باید رسیدگی کند. ولی فهمیدم جای نگرانی نیست؛ چون کلی کشیش هست که دائم به خدا می گویند باید چه کار کند.

گاهی خیلی نگران خدا می شدم؛ چون می دیدم که به خیلی کار ها باید رسیدگی کند. ولی فهمیدم جای نگرانی نیست؛ چون کلی کشیش هست که دائم به خدا می گویند باید چه کار کند.

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.