بریده‌ای از کتاب دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشکزاد

Zahra

Zahra

1404/5/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

من یک روز گرم تابستان دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. "تلخی‌ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید این‌طور نمی‌شد."

من یک روز گرم تابستان دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. "تلخی‌ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید این‌طور نمی‌شد."

31

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.