بریده‌ای از کتاب فابل اثر آدرین یانگ

sana

sana

16 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 286

ولا گفت :(( فابل ، من ازت خوشم می آید. من بهت گفتم کاری کن که عضو گروه خدمه بشی و خوشحالم که اینجایی)) صدایش را پایین آورد (( نمیگم دوستش نداشته باش، اما اگه باعث مرگش بشی ، چاره ای ندارم چز اینکه گلوتو با چاقو ببرم.))

ولا گفت :(( فابل ، من ازت خوشم می آید. من بهت گفتم کاری کن که عضو گروه خدمه بشی و خوشحالم که اینجایی)) صدایش را پایین آورد (( نمیگم دوستش نداشته باش، اما اگه باعث مرگش بشی ، چاره ای ندارم چز اینکه گلوتو با چاقو ببرم.))

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.