بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

Mah

Mah

1403/11/18 - 11:49

بریدۀ کتاب

صفحۀ 259

آدم‌ها از ترس وحشی می‌شوند،از ترس به قدرت روی می‌آورند که چرخ آدم‌های دیگر را از کار بیندازند، وگرنه این همه زمین و زراعت و دام و پرنده و نان و آب هست، به قدر همه هم هست، اما چرا به حق خودشان قانع نیستند؟ چرا هیچ چیز از تاریخ نمی‌دانند؟ چرا ما این همه در تیره‌بختی تکرار می‌شویم؟ این همه جنگ، این همه آدم برای چیزی کشته شده‌اند که آن چیز حالا دستشان نیست، دست فرزندانشان هم نیست. فقط می‌جنگیده‌اند که چند سالی جنگیده باشند. حالا ما حسرت چی را می‌خوریم؟ همان چیزهایی که در گذشته‌ها خون هزاران نفر را به خاطرش ریخته‌اند؟ خاک بر سر همه‌شان کند! پس چه غلطی کرده‌اند؟ پدر می‌گفت که هر جنگی به خاطر صلح درمی‌گیرد، و هر صلحی مقدمه‌ای است برای جنگ. چه کسی جلو جنگ‌ها را می‌گیرد؟ چه کسی مانع از آدم‌کشی می‌شود؟ چه کسی صلح می‌آورد؟ آن آدمی که از هیچ چیز نمی‌ترسد و شمشیرها را کج می‌کند و تفنگ‌ها را از کار می‌اندازد کیست‌؟ مادر می‌گفت :((امام زمان، اگر بیاید.)) پس چرا نمی‌آید؟

آدم‌ها از ترس وحشی می‌شوند،از ترس به قدرت روی می‌آورند که چرخ آدم‌های دیگر را از کار بیندازند، وگرنه این همه زمین و زراعت و دام و پرنده و نان و آب هست، به قدر همه هم هست، اما چرا به حق خودشان قانع نیستند؟ چرا هیچ چیز از تاریخ نمی‌دانند؟ چرا ما این همه در تیره‌بختی تکرار می‌شویم؟ این همه جنگ، این همه آدم برای چیزی کشته شده‌اند که آن چیز حالا دستشان نیست، دست فرزندانشان هم نیست. فقط می‌جنگیده‌اند که چند سالی جنگیده باشند. حالا ما حسرت چی را می‌خوریم؟ همان چیزهایی که در گذشته‌ها خون هزاران نفر را به خاطرش ریخته‌اند؟ خاک بر سر همه‌شان کند! پس چه غلطی کرده‌اند؟ پدر می‌گفت که هر جنگی به خاطر صلح درمی‌گیرد، و هر صلحی مقدمه‌ای است برای جنگ. چه کسی جلو جنگ‌ها را می‌گیرد؟ چه کسی مانع از آدم‌کشی می‌شود؟ چه کسی صلح می‌آورد؟ آن آدمی که از هیچ چیز نمی‌ترسد و شمشیرها را کج می‌کند و تفنگ‌ها را از کار می‌اندازد کیست‌؟ مادر می‌گفت :((امام زمان، اگر بیاید.)) پس چرا نمی‌آید؟

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.