بریده‌ای از کتاب خانم دالاوی اثر ویرجینیا وولف

ممدسنا

ممدسنا

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 154

کلاریسا همانطور که به ریچارد که در را پشت سر می‌بست نگاه می‌کرد، فکر کرد هر آدمی منزلتی دارد؛ یک جور تنهایی؛ حتی میان زن و شوهر فاصله‌ای هست که باید به آن احترام گذاشت؛ زیرا آدم خودش حاضر نیست از آن بگذرد، یا علیرغم خواست شوهرش آن را از او بگیرد، بی آن که استقلال و عزت نفس خود را - چیزی که هر چه باشد بسیار گرانبهاست - از دست بدهد.

کلاریسا همانطور که به ریچارد که در را پشت سر می‌بست نگاه می‌کرد، فکر کرد هر آدمی منزلتی دارد؛ یک جور تنهایی؛ حتی میان زن و شوهر فاصله‌ای هست که باید به آن احترام گذاشت؛ زیرا آدم خودش حاضر نیست از آن بگذرد، یا علیرغم خواست شوهرش آن را از او بگیرد، بی آن که استقلال و عزت نفس خود را - چیزی که هر چه باشد بسیار گرانبهاست - از دست بدهد.

12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.