بریده‌ای از کتاب خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی اثر سیدعلی خامنه ای

فاطمه مرادی

فاطمه مرادی

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 99

افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود، مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ! ریشت را تراشیدند؟ و من فورا پاسخ دادم: بله، سالها بود که چانه‌ی خودم را ندیده بودم و حالا الحمدلله می‌بینم. :)

افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود، مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ! ریشت را تراشیدند؟ و من فورا پاسخ دادم: بله، سالها بود که چانه‌ی خودم را ندیده بودم و حالا الحمدلله می‌بینم. :)

37

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.