بریدۀ کتاب

ده هزار در رو به جنیوری
بریدۀ کتاب

صفحۀ 165

برای لحظه ای تامل کرد که آیا باید خیلی احمقانه و راحت حقیقت را بگوید یا نه:اینکه باید در میان جملات رد پرجنب و جوش مورچه ها را بگیرد تا به دنیای دیگر برسد،به آن دشت نارنجی رنگ سوخته که با کرم های شب تاب روشن میشد؛تا آن دختر گندمگون سپید را پیدا کند.

برای لحظه ای تامل کرد که آیا باید خیلی احمقانه و راحت حقیقت را بگوید یا نه:اینکه باید در میان جملات رد پرجنب و جوش مورچه ها را بگیرد تا به دنیای دیگر برسد،به آن دشت نارنجی رنگ سوخته که با کرم های شب تاب روشن میشد؛تا آن دختر گندمگون سپید را پیدا کند.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.