بریده‌ای از کتاب خانم دالاوی اثر ویرجینیا وولف

ممدسنا

ممدسنا

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 153

نگفته بود دوستش دارد، اما دستش را گرفته بود. فکر کرد خوشبختی همین است.

نگفته بود دوستش دارد، اما دستش را گرفته بود. فکر کرد خوشبختی همین است.

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.