بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

فـاطـــــمه

فـاطـــــمه

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 30

به این فکر می‌کنم که هرگز قادر نیستم یک زندگی تازه و واقعی را شروع کنم. به‌نظر می‌رسد که همه حواس،غریزه و هوشم را از دست داده‌ام،چون شب‌های رویایی‌ام جای خودشان را به لحظه‌های هوشیاری داده‌اند و این وحشت‌آور است!

به این فکر می‌کنم که هرگز قادر نیستم یک زندگی تازه و واقعی را شروع کنم. به‌نظر می‌رسد که همه حواس،غریزه و هوشم را از دست داده‌ام،چون شب‌های رویایی‌ام جای خودشان را به لحظه‌های هوشیاری داده‌اند و این وحشت‌آور است!

13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.