بریدهای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی
7 روز پیش
صفحۀ 30
به این فکر میکنم که هرگز قادر نیستم یک زندگی تازه و واقعی را شروع کنم. بهنظر میرسد که همه حواس،غریزه و هوشم را از دست دادهام،چون شبهای رویاییام جای خودشان را به لحظههای هوشیاری دادهاند و این وحشتآور است!
به این فکر میکنم که هرگز قادر نیستم یک زندگی تازه و واقعی را شروع کنم. بهنظر میرسد که همه حواس،غریزه و هوشم را از دست دادهام،چون شبهای رویاییام جای خودشان را به لحظههای هوشیاری دادهاند و این وحشتآور است!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.