بریده‌ای از کتاب ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 251

گفت «این پرتگاهی که من فکر میکنم تو به طرفش میری ، پرتگاه مخصوصیست ، پرتگاهی وحشتناک . کسی که به این ورطه میافته توانائی اونو نداره که افتادن خود رو به اعماق اون حس کنه و یا صدای اونو بشنوه . او همچنان به اعماق اون فرو میره . این حادثه تماماً سرانجام کسانیست که زمانی در زندگی خود جویای چیزی بوده ن که محیطشون نمی تونسته او نو عرضه کنه . یا اینکه فکر میکردند که فقط محیط خود اونهاست که نمیتونه او نو فراهم کنه ازین جهت از جست و جو دست کشیدن . حتی پیش از آنکه به جست و جو بپردازن ، از اون دست کشیدن . توجه میکنی ؟ »

گفت «این پرتگاهی که من فکر میکنم تو به طرفش میری ، پرتگاه مخصوصیست ، پرتگاهی وحشتناک . کسی که به این ورطه میافته توانائی اونو نداره که افتادن خود رو به اعماق اون حس کنه و یا صدای اونو بشنوه . او همچنان به اعماق اون فرو میره . این حادثه تماماً سرانجام کسانیست که زمانی در زندگی خود جویای چیزی بوده ن که محیطشون نمی تونسته او نو عرضه کنه . یا اینکه فکر میکردند که فقط محیط خود اونهاست که نمیتونه او نو فراهم کنه ازین جهت از جست و جو دست کشیدن . حتی پیش از آنکه به جست و جو بپردازن ، از اون دست کشیدن . توجه میکنی ؟ »

18

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.