بریدهای از کتاب گلستان سعدی؛ از روی نسخه تصحیح شده محمدعلی فروغی اثر سعدی
3 روز پیش
صفحۀ 282
یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همیگفت: ای پسر! چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزیست اگر به روزیده بودی به مقام از ملائکه درگذشتی. فراموشت نکرد ایزد در آن حال که بودی نطفهٔ مدفون و مدهوش روانت داد و طبع و عقل و ادراک جمال و نطق و رای و فکرت و هوش ده انگشتت مرتب کرد بر کف دو بازویت مرکب ساخت بر دوش کنون پنداری ای ناچیز همت! که خواهد کردنت روزی فراموش؟
یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همیگفت: ای پسر! چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزیست اگر به روزیده بودی به مقام از ملائکه درگذشتی. فراموشت نکرد ایزد در آن حال که بودی نطفهٔ مدفون و مدهوش روانت داد و طبع و عقل و ادراک جمال و نطق و رای و فکرت و هوش ده انگشتت مرتب کرد بر کف دو بازویت مرکب ساخت بر دوش کنون پنداری ای ناچیز همت! که خواهد کردنت روزی فراموش؟
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.