بریده‌ای از کتاب رحمت واسعه اثر محمدتقی بهجت فومنی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 115

[وقت نماز ظهر عاشورا] تیری به حسین علیه السلام رسید که سعید‌بن‌عبدالله حنفی بدن خود را سپر امام کرد و ایستادگی نمود و با جان خود، از امام محافظت می‌کرد و کوتاهی نکرد و کنار نکشید تا به زمین افتاد و در آن حال می‌گفت: خدایا، آن ها را لعن کن، به همان لعنی که عاد و ثمود را لعن کردی. خدایا، به پیامبرت سلام مرا برسان و به او از این دردی که از این زخم ها بر من وارد شده، خبر بده که من در یاری فرزند پیامبرت ثواب تو را می‌خواستم. سپس جان به جان‌آفرین تسلیم کرد؛ رضوان خدای بر او. بر بدن او جز زخم‌های شمشیرها و نیزه‌ها، سیزده تیر بود.

[وقت نماز ظهر عاشورا] تیری به حسین علیه السلام رسید که سعید‌بن‌عبدالله حنفی بدن خود را سپر امام کرد و ایستادگی نمود و با جان خود، از امام محافظت می‌کرد و کوتاهی نکرد و کنار نکشید تا به زمین افتاد و در آن حال می‌گفت: خدایا، آن ها را لعن کن، به همان لعنی که عاد و ثمود را لعن کردی. خدایا، به پیامبرت سلام مرا برسان و به او از این دردی که از این زخم ها بر من وارد شده، خبر بده که من در یاری فرزند پیامبرت ثواب تو را می‌خواستم. سپس جان به جان‌آفرین تسلیم کرد؛ رضوان خدای بر او. بر بدن او جز زخم‌های شمشیرها و نیزه‌ها، سیزده تیر بود.

54

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.