بریده‌ای از کتاب خون می گذشت: سرگذشت داستانی حاج محمد آقا رسول زاده اثر هادی لطفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

-اصلاً چرا مردم با اینکه می‌دانستند امیرکبیر بر حق است، کاری نکردند؟ -تو که باز زدی به صحرای کربلا! شاید از ترس، شاید از بی‌غیرتی، شاید.. . -مردم به کنار، چرا آخوندها چیزی نگفتند و کاری نکردند؟ -آقام می‌گفت علمای شهر سال‌هاست که دخالتی در حکومت ندارند. از همان وقتی که ملااحمد نراقی حکم جهاد داد و مردم را تشویق کرد تا جلوی روس‌ها بایستند، خودش هم کفن‌پوشید و رفت به میدان جنگ؛ اما فتحعلی‌شاه خیانت کرد. ایران، هم در جنگ شکست خورد و هم با امضای ترکمن‌چای، قفقاز را از دست داد. بعد از آن علمای شهر از معقولات(سیاست) کناره گرفتند.

-اصلاً چرا مردم با اینکه می‌دانستند امیرکبیر بر حق است، کاری نکردند؟ -تو که باز زدی به صحرای کربلا! شاید از ترس، شاید از بی‌غیرتی، شاید.. . -مردم به کنار، چرا آخوندها چیزی نگفتند و کاری نکردند؟ -آقام می‌گفت علمای شهر سال‌هاست که دخالتی در حکومت ندارند. از همان وقتی که ملااحمد نراقی حکم جهاد داد و مردم را تشویق کرد تا جلوی روس‌ها بایستند، خودش هم کفن‌پوشید و رفت به میدان جنگ؛ اما فتحعلی‌شاه خیانت کرد. ایران، هم در جنگ شکست خورد و هم با امضای ترکمن‌چای، قفقاز را از دست داد. بعد از آن علمای شهر از معقولات(سیاست) کناره گرفتند.

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.