بریده‌ای از کتاب تقسیم اثر محمدرضا حدادپور جهرمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 199

آرسن گفت: این دختر رو میبینی که رو تخت داره با این دوتا...؟ سوزان گفت: «نورد خت... خب!» آرسن :گفت «مهرۀ اصلی و تک مهرۀ مبارزات آینده علیه رژیم ایران همین دختره نه باباش!» سوزان :گفت یعنی یه زن؟ آرسن گفت: «دقیقاً!» سوزان پرسید و اونم همین دختر! آرسن گفت: «دقیقاً همین دختر سوزان گفت: پدرش چی؟ آرسن خیلی رک گفت: کارش تمومه. رضا از اولش هم مهرۀ مناسبی نبود.

آرسن گفت: این دختر رو میبینی که رو تخت داره با این دوتا...؟ سوزان گفت: «نورد خت... خب!» آرسن :گفت «مهرۀ اصلی و تک مهرۀ مبارزات آینده علیه رژیم ایران همین دختره نه باباش!» سوزان :گفت یعنی یه زن؟ آرسن گفت: «دقیقاً!» سوزان پرسید و اونم همین دختر! آرسن گفت: «دقیقاً همین دختر سوزان گفت: پدرش چی؟ آرسن خیلی رک گفت: کارش تمومه. رضا از اولش هم مهرۀ مناسبی نبود.

12

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.