بریده‌ای از کتاب The last wish: introducing The witcher اثر Andrzej Sapkowaski

بریدۀ کتاب

صفحۀ 110

گرالت گفت: «استرگوبور این رسم دنیاست یکی وقتی سفر میکنه چیزهای زیادی میبینه دو کشاورز همدیگه رو سر یک زمین میکشن که روز بعد توسط یه جفت کنت لگدمال میشه و همراهانشون همدیگه رو سلاخی میکنن. آدم ها از درختهای کنار جاده دار زده میشون؛ راهزنان گلوی تاجران رو میبرن تو شهر با هر قدمی که برمی داری پات به جسدهای توی جوی آب میخوره توی کاخها اونا به همدیگه خنجر میزنن و تو یه ضیافت هر لحظه یه نفر در اثر مسمومیت کبود میشه و زیر میز می.افته من بهش عادت دارم پس چرا باید به تهدید به مرگ منو تحت تأثیر قرار بده و کسی در اون مورد چیزی بهت گفته؟»

گرالت گفت: «استرگوبور این رسم دنیاست یکی وقتی سفر میکنه چیزهای زیادی میبینه دو کشاورز همدیگه رو سر یک زمین میکشن که روز بعد توسط یه جفت کنت لگدمال میشه و همراهانشون همدیگه رو سلاخی میکنن. آدم ها از درختهای کنار جاده دار زده میشون؛ راهزنان گلوی تاجران رو میبرن تو شهر با هر قدمی که برمی داری پات به جسدهای توی جوی آب میخوره توی کاخها اونا به همدیگه خنجر میزنن و تو یه ضیافت هر لحظه یه نفر در اثر مسمومیت کبود میشه و زیر میز می.افته من بهش عادت دارم پس چرا باید به تهدید به مرگ منو تحت تأثیر قرار بده و کسی در اون مورد چیزی بهت گفته؟»

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.