بریده‌ای از کتاب سوژه ترور اثر حیدر حسنی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 182

سپس ادامه میدهد: _ایران جای خوبی است. زن های خوبی هم دارد. دوست دارم دختران ایرانی وقتی اسیر من میشوند... دیگر اجازه حرف زدن به آن تکفیری را نمیدهم و با ضربه محکمی به صورتش باعث پاره شدن لبش میشوم،... گلویش را با دست هایم فشار میدهم و به فارسی می گویم: مگه از روی جنازه ما رد بشی بتونی به زن های ایرانی چپ نگاه کنی حرومزاده... ... رسول بغض میکند و قطره اشکی از چشمش سرازیر میشود متعجب میپرسم: چیشده رسول؟! رسول اروم زیر لب میگوید: این حرومزاده یه غلطی کرد و درباره ناموس ایرانی ها حرف زد، شما گردنش رو شکستی، زیر لب زمزمه میکند: ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه، گردنت را میشکست آن جا اگر عباس بود...😔 🖤💔🏴🚩🇮🇷

سپس ادامه میدهد: _ایران جای خوبی است. زن های خوبی هم دارد. دوست دارم دختران ایرانی وقتی اسیر من میشوند... دیگر اجازه حرف زدن به آن تکفیری را نمیدهم و با ضربه محکمی به صورتش باعث پاره شدن لبش میشوم،... گلویش را با دست هایم فشار میدهم و به فارسی می گویم: مگه از روی جنازه ما رد بشی بتونی به زن های ایرانی چپ نگاه کنی حرومزاده... ... رسول بغض میکند و قطره اشکی از چشمش سرازیر میشود متعجب میپرسم: چیشده رسول؟! رسول اروم زیر لب میگوید: این حرومزاده یه غلطی کرد و درباره ناموس ایرانی ها حرف زد، شما گردنش رو شکستی، زیر لب زمزمه میکند: ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه، گردنت را میشکست آن جا اگر عباس بود...😔 🖤💔🏴🚩🇮🇷

11

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.