بریدۀ کتاب
1403/1/12
صفحۀ 25
در خبر داریم که در زمان یکی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شب گیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یکی از آنها گفت، من اینجا یک آشنای دوری دارم میروم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکر کرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد، گفت میروم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فکر کرد چیزی به یادش نیامد. گفت: ما هم میرویم مسجد و مهمان خدا میشویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبیهای طعامی که در شب خوردند و از نوع پذیراییها صحبت کردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم. یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن میکنند تا قرآن را به قلبها برسانند، آن وقت آیا میشود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یکی از عرفا به شاگردش میگوید: «نفسِ خود را از چه میترسانی، میترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد صلی الله علیه و آله و یارانش را گرسنه داشت». بزرگی میگوید: « هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم».
در خبر داریم که در زمان یکی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شب گیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یکی از آنها گفت، من اینجا یک آشنای دوری دارم میروم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکر کرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد، گفت میروم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فکر کرد چیزی به یادش نیامد. گفت: ما هم میرویم مسجد و مهمان خدا میشویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبیهای طعامی که در شب خوردند و از نوع پذیراییها صحبت کردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم. یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن میکنند تا قرآن را به قلبها برسانند، آن وقت آیا میشود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یکی از عرفا به شاگردش میگوید: «نفسِ خود را از چه میترسانی، میترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد صلی الله علیه و آله و یارانش را گرسنه داشت». بزرگی میگوید: « هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم».
0
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.