بریدهای از کتاب خائن بی گناه اثر آلیسون ویر
1404/4/19
صفحۀ 51
اگر خدا بخواهد، به زودی صاحب یک برادر کوچولو میشی، که بعد از پدرت مارکی دورست بشه. جین با چشمان گشاد از حیرت گوش میدهد و میپرسد:" چرا من نمیتونم مارکی دورست بشم؟" به گفتهاش میخندم:" ولی جین، تو دختر هستی و دخترها نمیتونن مارکی بشن. بنابراین باید دعا کنیم مادرت صاحب یک پسر کوچولو بشه." جین به فکر فرو میرود:"این عادلانه نیست." با خنده میگویم:" تو قدیمی و امل هستی! این مشیت خداونده. ما زن ها جنس ضعیفتر هستیم و فقط مردها میتونن حکمرانی کنن. برای همین تو نمیتونی مارکی بشی و مجبوری توی همهی کارها از پدرت اطاعت کنی."
اگر خدا بخواهد، به زودی صاحب یک برادر کوچولو میشی، که بعد از پدرت مارکی دورست بشه. جین با چشمان گشاد از حیرت گوش میدهد و میپرسد:" چرا من نمیتونم مارکی دورست بشم؟" به گفتهاش میخندم:" ولی جین، تو دختر هستی و دخترها نمیتونن مارکی بشن. بنابراین باید دعا کنیم مادرت صاحب یک پسر کوچولو بشه." جین به فکر فرو میرود:"این عادلانه نیست." با خنده میگویم:" تو قدیمی و امل هستی! این مشیت خداونده. ما زن ها جنس ضعیفتر هستیم و فقط مردها میتونن حکمرانی کنن. برای همین تو نمیتونی مارکی بشی و مجبوری توی همهی کارها از پدرت اطاعت کنی."
پرنیان فلاحی
1404/4/19
0