بریده‌ای از کتاب خائن بی گناه اثر آلیسون ویر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 51

اگر خدا بخواهد، به زودی صاحب یک برادر کوچولو می‌شی، که بعد از پدرت مارکی دورست بشه. جین با چشمان گشاد از حیرت گوش می‌دهد و می‌پرسد:" چرا من نمی‌تونم مارکی دورست بشم؟" به گفته‌اش می‌خندم:" ولی جین، تو دختر هستی و دخترها نمی‌تونن مارکی بشن. بنابراین باید دعا کنیم مادرت صاحب یک پسر کوچولو بشه." جین به فکر فرو می‌رود:"این عادلانه نیست." با خنده می‌گویم:" تو قدیمی و امل هستی! این مشیت خداونده. ما زن ها جنس ضعیف‌تر هستیم و فقط مردها می‌تونن حکمرانی کنن. برای همین تو نمی‌تونی مارکی بشی و مجبوری توی همه‌ی کارها از پدرت اطاعت کنی."

اگر خدا بخواهد، به زودی صاحب یک برادر کوچولو می‌شی، که بعد از پدرت مارکی دورست بشه. جین با چشمان گشاد از حیرت گوش می‌دهد و می‌پرسد:" چرا من نمی‌تونم مارکی دورست بشم؟" به گفته‌اش می‌خندم:" ولی جین، تو دختر هستی و دخترها نمی‌تونن مارکی بشن. بنابراین باید دعا کنیم مادرت صاحب یک پسر کوچولو بشه." جین به فکر فرو می‌رود:"این عادلانه نیست." با خنده می‌گویم:" تو قدیمی و امل هستی! این مشیت خداونده. ما زن ها جنس ضعیف‌تر هستیم و فقط مردها می‌تونن حکمرانی کنن. برای همین تو نمی‌تونی مارکی بشی و مجبوری توی همه‌ی کارها از پدرت اطاعت کنی."

1

0

(0/1000)

نظرات

گاهی اوقات، که چنین جملاتی رو داخل کتاب‌ها می‌خونم، از خودم سوال می‌کنم که آیا قراره همیشه و تا ابد، ما زن‌ها خودمون مانع خودمون بشیم؟ جملات تغییر کردن اما ذهنیت اکثر زن‌ها هنوز که هنوزه تفاوت زیادی با طرز تفکر الن نداره با اینکه قرن‌ها بینشون فاصله هست. هنوز هم یک دختر، وقتی می‌خواد برای زندگیش تلاش کنه و چیزی رو خودش و برای خودش به دست بیاره، تنها افرادی که با تمام وجود مانع از موفقیت اون دختر میشن، زن‌های نزدیک زندگیش هستن که در توهمات خودشون دارن ازش حمایت می‌کنن اما در اصل دارن آزادی و قدرت تخیلش رو نابود می‌کنن.
الن، جین رو عمیقا و مادرانه دوست داره و اینجا فکرمی‌کنه داره جین رو تربیت می‌کنه و به بهترین ورژن خودش تبدیلش می‌کنه اما در واقعیت داره ذهن یک دختر بچه‌ی ۳ ساله رو محدود می‌کنه و قدرت تخیلش رو ازش می‌گیره.

0