بریده‌ای از کتاب بازی با مرگ اثر زاهاریا استانکو

آوا

آوا

1403/10/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 165

خاک بخشنده است. وجودی از نَفَس و اندیشه در قالبی از گِل به ما می بخشد.خاک به همین اندازه پذیرنده نیز هست. وقتی اندیشه ی ما خسته می شود و شعله ی وجود ما آخرین زبانه هایش را می کشد؛ زمانی که اندیشه ما به استراحت ابدی نیاز دارد و شعله ی وجود ما رو به خاموشی می رود و نزدیک است نَفَس ما همچون نسیم خنک شامگاهان در جهان لایتناهی رها شود، خاک پذیرنده و مهمان نواز در گوشه ای از خود گودالی به ما ارزانی می‌دارد ؛ مارا در خود می پوشاند و به آن چیزی برمیگرداند که در آغاز بوده ایم.

خاک بخشنده است. وجودی از نَفَس و اندیشه در قالبی از گِل به ما می بخشد.خاک به همین اندازه پذیرنده نیز هست. وقتی اندیشه ی ما خسته می شود و شعله ی وجود ما آخرین زبانه هایش را می کشد؛ زمانی که اندیشه ما به استراحت ابدی نیاز دارد و شعله ی وجود ما رو به خاموشی می رود و نزدیک است نَفَس ما همچون نسیم خنک شامگاهان در جهان لایتناهی رها شود، خاک پذیرنده و مهمان نواز در گوشه ای از خود گودالی به ما ارزانی می‌دارد ؛ مارا در خود می پوشاند و به آن چیزی برمیگرداند که در آغاز بوده ایم.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.