بریده‌ای از کتاب هری پاتر و سنگ کیمیا اثر جی. کی. رولینگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 193

بعد از اینکه هری به رختخواب برگشت ، تازه متوجه شد ممکن است دامبلدور راستش را به او نگفته باشد‌. اما وقتی داشت اسکبرز را از روی بالشتش هل می داد کنار ، فکر کرد سوالش زیادی خصوصی بوده است .

بعد از اینکه هری به رختخواب برگشت ، تازه متوجه شد ممکن است دامبلدور راستش را به او نگفته باشد‌. اما وقتی داشت اسکبرز را از روی بالشتش هل می داد کنار ، فکر کرد سوالش زیادی خصوصی بوده است .

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.