بریدۀ کتاب

میکُو

میکُو

دیروز

دختری در طبقه ی سوم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 14

"چیزی پشت پنجره حرکت کرد اما به تندی ناپدید شد! به خودم گفتم حتما بازی نور بوده ، بازتاب نور ، توهم خودم . اما قانع نشدم ، من پشت ان پنجره چیزی دیدم همانطور که وقتی بابا خانه را نشانمان داد حس کرده بودم کسی به حرف‌هایمان گوش میکند! ما در اوک نیل تنها نبودیم.."💀 #کتاب_من

"چیزی پشت پنجره حرکت کرد اما به تندی ناپدید شد! به خودم گفتم حتما بازی نور بوده ، بازتاب نور ، توهم خودم . اما قانع نشدم ، من پشت ان پنجره چیزی دیدم همانطور که وقتی بابا خانه را نشانمان داد حس کرده بودم کسی به حرف‌هایمان گوش میکند! ما در اوک نیل تنها نبودیم.."💀 #کتاب_من

9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.