بریده‌ای از کتاب خسی در میقات: سفرنامه اثر جلال آل احمد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

بزرگترین غبن این سالهای بی نمازی از دست دادن صبح‌ها بوده؛ با بویش، لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی‌خیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته‌ایم و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن، از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری و از سکون به حرکت و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می‌کردم و هیچ احساسی از ریا برای نماز؛ یا ادا در وضو گرفتن.

بزرگترین غبن این سالهای بی نمازی از دست دادن صبح‌ها بوده؛ با بویش، لطافت سرمایش، با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمی‌خیزی، انگار پیش از خلقت برخاسته‌ایم و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن، از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری و از سکون به حرکت و امروز صبح چنان حالی داشتم که به همه سلام می‌کردم و هیچ احساسی از ریا برای نماز؛ یا ادا در وضو گرفتن.

18

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.