بریدهای از کتاب چشم هایش (رقعی گالینگور) اثر بزرگ علوی
1404/3/4
صفحۀ 103
آرزو داشتم با هنر خودم درد و دل کنم و آنچه را که ناگفتنی است بیرون بریزم.دلم میخواست میتوانستم به خودم بگویم که چرا هیچ چیز در زندگی مرا خشنود نمیکند.دلم میخواست به کسی دل میباختم،و همه چیزم را فدای او میکردم. اقلا ارزو داشتم انچه را که برای شخصیت من نایافتنی است بتوانم در یک پرده نقاشی کنم.
آرزو داشتم با هنر خودم درد و دل کنم و آنچه را که ناگفتنی است بیرون بریزم.دلم میخواست میتوانستم به خودم بگویم که چرا هیچ چیز در زندگی مرا خشنود نمیکند.دلم میخواست به کسی دل میباختم،و همه چیزم را فدای او میکردم. اقلا ارزو داشتم انچه را که برای شخصیت من نایافتنی است بتوانم در یک پرده نقاشی کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.