بریده‌ای از کتاب 1Q84 اثر مهدی غبرائی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 476

هرگز خود را این همه بی کس ندیده بود، هرگز احساس نکرده بود تاریکی این همه ژرف است، هرچه کرده بود بیهوده می نمود ... همه ورق های دستش را بازی کرده بود ...مدتی اوضاع بر وفق مراد بود اما حالا همه ورق هایش تمام شده بود... جلد سه ص ۵۵۸ نسخه الکترونیکی

هرگز خود را این همه بی کس ندیده بود، هرگز احساس نکرده بود تاریکی این همه ژرف است، هرچه کرده بود بیهوده می نمود ... همه ورق های دستش را بازی کرده بود ...مدتی اوضاع بر وفق مراد بود اما حالا همه ورق هایش تمام شده بود... جلد سه ص ۵۵۸ نسخه الکترونیکی

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.