بریده‌ای از کتاب سلام بر ابراهیم: ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

جلو رفتم و سلام کردم می‌خواستم حرفی بزنم و بپرسم که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟ قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت:«سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم آقا اباعبداللّٰه(ص) آمدند و مرا در آغوش گرفتند و...»

جلو رفتم و سلام کردم می‌خواستم حرفی بزنم و بپرسم که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟ قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت:«سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم آقا اباعبداللّٰه(ص) آمدند و مرا در آغوش گرفتند و...»

13

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.