بریده‌ای از کتاب بوف کور اثر صادق هدایت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 63

نمی‌دانم چه زهری در روح من ، در هستی من ریخته بود که نه تنها او را می‌خواستم ، بلکه تمام ذرات تنم ، ذرات تن او را لازم داشت!

نمی‌دانم چه زهری در روح من ، در هستی من ریخته بود که نه تنها او را می‌خواستم ، بلکه تمام ذرات تنم ، ذرات تن او را لازم داشت!

7

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.