بریدهای از کتاب آفتاب در محراب اثر بهزاد دانشگر
1404/1/2
صفحۀ 92
- موقع نماز، اســــتخوان های ســــینه و کتفش می لرزید. رنگ صورتش عوض می شد از شدت خشوع. پرسیدیم: «این چه حالتی است مولای ما؟» فرمــــود: «موقــــع ادای امانــت الهــــی اســــت. امانتی کــــه خداوند بر آســـمان ها و زمیــــن و کوه هـا عرضه کــرد. آن ها همــــه از پذیرش آن خــــودداری کردند؛ اما انســــان پذیرفــــت. نمی دانم آیا بــــه خوبی و به بهترین وجه آن را ادا می کنم یا خیر؟»
- موقع نماز، اســــتخوان های ســــینه و کتفش می لرزید. رنگ صورتش عوض می شد از شدت خشوع. پرسیدیم: «این چه حالتی است مولای ما؟» فرمــــود: «موقــــع ادای امانــت الهــــی اســــت. امانتی کــــه خداوند بر آســـمان ها و زمیــــن و کوه هـا عرضه کــرد. آن ها همــــه از پذیرش آن خــــودداری کردند؛ اما انســــان پذیرفــــت. نمی دانم آیا بــــه خوبی و به بهترین وجه آن را ادا می کنم یا خیر؟»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.