بریده‌ای از کتاب دورت بگردم: روایتی صمیمی از قدیمی‌ترین کنگره سالانه دنیا اثر فائضه حدادی

زینب عباسی

زینب عباسی

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

دوست داشتم بگوید اینجا هاجر خودش سینی آب زمزم را دور می چرخاند بین مهمان های خدا.یاد بطری های آب معدنی مدینه افتادم.اسمشان هاجر بود.همه اش میگفتم چه نامتناسب است اسم هاجر برای آب. انگار که کسی روی آب معدنی های ما زده باشد«رباب». آن آب از گلوی آدم پایین میرود؟

دوست داشتم بگوید اینجا هاجر خودش سینی آب زمزم را دور می چرخاند بین مهمان های خدا.یاد بطری های آب معدنی مدینه افتادم.اسمشان هاجر بود.همه اش میگفتم چه نامتناسب است اسم هاجر برای آب. انگار که کسی روی آب معدنی های ما زده باشد«رباب». آن آب از گلوی آدم پایین میرود؟

26

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.