بریدۀ کتاب
1403/5/12
صفحۀ 173
سه سال و نیم در زندان بودم. دو سال بدون ام علاء که خیلی سخت گذشت. یک سال و نیم هم همراه ام علاء که توانستم رشد کنم و درس بگیرم؛ درس صبوری و گذشت. سلول از دریچه چشم های ام علاء جای بدی نبود، بلکه رحمتی بود که رزق عظیمی به دنبال داشت و من بعد ها به این نتیجه رسیدم.
سه سال و نیم در زندان بودم. دو سال بدون ام علاء که خیلی سخت گذشت. یک سال و نیم هم همراه ام علاء که توانستم رشد کنم و درس بگیرم؛ درس صبوری و گذشت. سلول از دریچه چشم های ام علاء جای بدی نبود، بلکه رحمتی بود که رزق عظیمی به دنبال داشت و من بعد ها به این نتیجه رسیدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.