بریده‌ای از کتاب آنها به بغداد آمدند اثر آگاتا کریستی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 265

ناگهان،بدون هیچ دلیلی،منظره‌ی آن کاسه‌ی گلی سه هزار ساله‌ی زمخت که با نوعی بتونه مرمت شده بود در ذهن ویکتوریا نقش بست.بدون شک این چیزها هستند که اهمیت دارند؛کارهای کوچکی که روزانه انجام می‌شود،خانواده‌ای که باید برای آن غذا پخت،چهاردیواری‌ای که خانه را تشکیل می‌دهد،یکی دو وسیله‌ای که مالک آن هستیم.همه‌ی این هزاران هزار مردم عادی روی زمین که سرشان به کار خودشان است و روی این زمین کشت و کار می‌کنند و کاسه کوزه می‌سازند و تشکیل خانواده می‌دهند و خنده سر می‌دهند و گریه می‌کنند و صبح بر می‌خیزند و شب به رختخواب می‌روند.اینها کسانی هستند که اهمیت دارند.

ناگهان،بدون هیچ دلیلی،منظره‌ی آن کاسه‌ی گلی سه هزار ساله‌ی زمخت که با نوعی بتونه مرمت شده بود در ذهن ویکتوریا نقش بست.بدون شک این چیزها هستند که اهمیت دارند؛کارهای کوچکی که روزانه انجام می‌شود،خانواده‌ای که باید برای آن غذا پخت،چهاردیواری‌ای که خانه را تشکیل می‌دهد،یکی دو وسیله‌ای که مالک آن هستیم.همه‌ی این هزاران هزار مردم عادی روی زمین که سرشان به کار خودشان است و روی این زمین کشت و کار می‌کنند و کاسه کوزه می‌سازند و تشکیل خانواده می‌دهند و خنده سر می‌دهند و گریه می‌کنند و صبح بر می‌خیزند و شب به رختخواب می‌روند.اینها کسانی هستند که اهمیت دارند.

6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.