بریدۀ کتاب
1402/5/12
صفحۀ 400
«... باید عالم مرئی را به اقامت در زندان [- همان غار -] تشبیه کنیم و آن شعلة آتشی را که زندان از آن روشن میشود در حکم اثر خورشید تلقی نمائیم و عروج به عالم بالا و مشاهدة عجائب آنرا نیز عبارت از صعود روح بعالم معقولات بدانیم ... خدا میداند که فکر من درست است یا نه، اما آنچه من متصور میکنم اینست که اصل خیر در منتهیالیه عالم معقولات جای دارد و آنرا بزحمت میتوان دید اما اگر شخص آنرا مشاهده کند به ناچار اذعان خواهد نمود که منشأ کل خوبی و زیبائی همانست و در جهان مرئی آفرینندة روشنائی و کانون نور جز آن نیست و در عالم معقولات نیز منبع حقیقت و عقل همان است و اگر انسان بخواهد خواه در زندگی خصوصی خواه در زندگی عمومی بحکم عقل رفتار کند باید بآن اصل تشبث جوید.»
«... باید عالم مرئی را به اقامت در زندان [- همان غار -] تشبیه کنیم و آن شعلة آتشی را که زندان از آن روشن میشود در حکم اثر خورشید تلقی نمائیم و عروج به عالم بالا و مشاهدة عجائب آنرا نیز عبارت از صعود روح بعالم معقولات بدانیم ... خدا میداند که فکر من درست است یا نه، اما آنچه من متصور میکنم اینست که اصل خیر در منتهیالیه عالم معقولات جای دارد و آنرا بزحمت میتوان دید اما اگر شخص آنرا مشاهده کند به ناچار اذعان خواهد نمود که منشأ کل خوبی و زیبائی همانست و در جهان مرئی آفرینندة روشنائی و کانون نور جز آن نیست و در عالم معقولات نیز منبع حقیقت و عقل همان است و اگر انسان بخواهد خواه در زندگی خصوصی خواه در زندگی عمومی بحکم عقل رفتار کند باید بآن اصل تشبث جوید.»
0
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.