بریدهای از کتاب استاد عشق اثر ایرج حسابی
19 ساعت پیش
صفحۀ 44
-اتفاقا من همیشه به کسانی که ویلایی،خانه ای،طلا و جواهری باعث خوشحالی آنها می شود حسادت میکنم. دادستان با کمال تعجب به پدرم گفت:متوجه نمیشوم لطفاً بیشتر توضیح دهید. پدر به او گفت:خوب بالاخره این آدم ها با یک تکه آهن،مقداری خاک یا مقداری شیشه خوشحال میشوند.
-اتفاقا من همیشه به کسانی که ویلایی،خانه ای،طلا و جواهری باعث خوشحالی آنها می شود حسادت میکنم. دادستان با کمال تعجب به پدرم گفت:متوجه نمیشوم لطفاً بیشتر توضیح دهید. پدر به او گفت:خوب بالاخره این آدم ها با یک تکه آهن،مقداری خاک یا مقداری شیشه خوشحال میشوند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.