بریده‌ای از کتاب خون و نفت: خاطرات یک شاهزاده ایرانی اثر منوچهر فرمانفرمائیان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 100

کدخدای دهکده سن نیکولاس را دیدم که پرچم فرانسه را به کمرش بسته است. همه گریه می‌کردند. من درک نمی‌کردم. جنگ یک ماجرای قهرمانانه بود. پس گریه برای چه؟

کدخدای دهکده سن نیکولاس را دیدم که پرچم فرانسه را به کمرش بسته است. همه گریه می‌کردند. من درک نمی‌کردم. جنگ یک ماجرای قهرمانانه بود. پس گریه برای چه؟

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.