بریده‌ای از کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی

مریــ🌿‍م

مریــ🌿‍م

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 100

نیش و کنایهٔ این و آن؟! هر که هر چه خواه گو بگوید! مِرگان به جد نمی‌گرفت. زبان دیگران دل دیگران است. بگذار دل برخی با مِرگان نباشد. نباشد! دیگرانی همیشه هستند که بار کینه را به کنایه بر زبان می‌آورند. این دیگران به گمان خود زیرک‌اند! غافل از اینکه نه زیرک، دورویه‌اند. جرئت یک‌رویگی‌شان نیست. آخرش چه گفته می‌شد؟ این که مِرگان ساربان‌ها با سلوچِ تنورمال‌ها خاهای هم‌اند. بگویند! بگذار همهٔ اهل زمینج با این خبر دهن خود را شیرین کنند! چه عیبی؟ چه گناهی؟ بگذار همه بر بام شوند و جار بزنن که مِرگان و سلوچ با هم‌دیگر می‌زنند و می‌خورند و در کارند. کی بود که جلوی خواستن مِرگان را بگیرد؟ هیچ‌کس.

نیش و کنایهٔ این و آن؟! هر که هر چه خواه گو بگوید! مِرگان به جد نمی‌گرفت. زبان دیگران دل دیگران است. بگذار دل برخی با مِرگان نباشد. نباشد! دیگرانی همیشه هستند که بار کینه را به کنایه بر زبان می‌آورند. این دیگران به گمان خود زیرک‌اند! غافل از اینکه نه زیرک، دورویه‌اند. جرئت یک‌رویگی‌شان نیست. آخرش چه گفته می‌شد؟ این که مِرگان ساربان‌ها با سلوچِ تنورمال‌ها خاهای هم‌اند. بگویند! بگذار همهٔ اهل زمینج با این خبر دهن خود را شیرین کنند! چه عیبی؟ چه گناهی؟ بگذار همه بر بام شوند و جار بزنن که مِرگان و سلوچ با هم‌دیگر می‌زنند و می‌خورند و در کارند. کی بود که جلوی خواستن مِرگان را بگیرد؟ هیچ‌کس.

34

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.