بریده‌ای از کتاب گفتگو با کافکا اثر گوستاو یانوش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

شما شاعر را چون انسانی بزرگ و معجزه‌آسا توصیف می‌کنید که پاهایش روی زمین است و سرش میان ابرها گم. این البته در قالب متعارف تصورات خرده بورژواها، تصویری کاملاً عادی است. توهمی است از آرزوهای مکتوم که با واقعیت وجه مشترکی ندارد. شاعر، در واقع از یک فرد متوسط جامعه هم، همواره کوچک‌تر و ضعیف‌تر است. به این جهت هم، رنج را بسیار حادتر و شدیدتر از انسان‌های دیگر حس می‌کند. سروده او، برای شخص او فقط فریاد است. هنر، برای هنرمند، رنجی است که با آن خود را از گرفتار شدن در زنجیر نجات می‌دهد. هنرمند غول نیست، بلکه پرنده‌ای است کمابیش در قفس وجود خود.

شما شاعر را چون انسانی بزرگ و معجزه‌آسا توصیف می‌کنید که پاهایش روی زمین است و سرش میان ابرها گم. این البته در قالب متعارف تصورات خرده بورژواها، تصویری کاملاً عادی است. توهمی است از آرزوهای مکتوم که با واقعیت وجه مشترکی ندارد. شاعر، در واقع از یک فرد متوسط جامعه هم، همواره کوچک‌تر و ضعیف‌تر است. به این جهت هم، رنج را بسیار حادتر و شدیدتر از انسان‌های دیگر حس می‌کند. سروده او، برای شخص او فقط فریاد است. هنر، برای هنرمند، رنجی است که با آن خود را از گرفتار شدن در زنجیر نجات می‌دهد. هنرمند غول نیست، بلکه پرنده‌ای است کمابیش در قفس وجود خود.

399

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.