بریدهای از کتاب نامیرا اثر صادق کرمیار
1404/5/5
صفحۀ 210
خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت و اما من هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمیکنم که تکلیف خود را از حسین میپرسم و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت میخواهم . حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم که دنیای خود را برای حسین میخواهم آیا بعد از حسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم .قیس صیداوی.
خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت و اما من هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمیکنم که تکلیف خود را از حسین میپرسم و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت میخواهم . حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم که دنیای خود را برای حسین میخواهم آیا بعد از حسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم .قیس صیداوی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.