بریدۀ کتاب
1403/3/6
صفحۀ 60
منتظر گردش روزانهای میماندم که در حیاط انجام میدادم، یا به انتظار ملاقات وکیلم مینشستم. ترتیب بقیهی اوقات را هم به خوبی داده بودم. انگار غالباً فکر میکردم که اگر مجبورم میکردند در تنهی درخت خشکی زندگانی کنم، و در آن مکان هیج مسئولیتی جز نگاه کردن به کل آسمان بالای سرم، نداشته باشم، آن وقت هم کمکم عادت میکردم. آنجا هم به انتظار گذشتن پرندگان، و یا به انتظار ملاقات ابرها، وقت خود را میگذراندم. همچنان که در اینجا، منتظر دیدن کراواتهای عجیب وکیلم هستم. در ستایش عادت
منتظر گردش روزانهای میماندم که در حیاط انجام میدادم، یا به انتظار ملاقات وکیلم مینشستم. ترتیب بقیهی اوقات را هم به خوبی داده بودم. انگار غالباً فکر میکردم که اگر مجبورم میکردند در تنهی درخت خشکی زندگانی کنم، و در آن مکان هیج مسئولیتی جز نگاه کردن به کل آسمان بالای سرم، نداشته باشم، آن وقت هم کمکم عادت میکردم. آنجا هم به انتظار گذشتن پرندگان، و یا به انتظار ملاقات ابرها، وقت خود را میگذراندم. همچنان که در اینجا، منتظر دیدن کراواتهای عجیب وکیلم هستم. در ستایش عادت
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.