بریدهای از کتاب 1984 اثر جورج اورول
7 روز پیش
صفحۀ 275
هرگز، به هیچ دلیلی، آدم حاضر نمیشد آرزو کند بیشتر عذابش بدهند. پای درد که وسط میآمد، آدم چیزی نمیخواست جز آنکه تمام شود. توی دنیا هیچچیز از درد جسمانی بدتر نبود. همانطور که کف سلول به خود میپیچید و بیحاصل بازوی ناتوانش را چسبیده بود، بارها و بارها به خود گفت«در مقابل درد کسی قهرمان نیست، کسی قهرمان نیست»
هرگز، به هیچ دلیلی، آدم حاضر نمیشد آرزو کند بیشتر عذابش بدهند. پای درد که وسط میآمد، آدم چیزی نمیخواست جز آنکه تمام شود. توی دنیا هیچچیز از درد جسمانی بدتر نبود. همانطور که کف سلول به خود میپیچید و بیحاصل بازوی ناتوانش را چسبیده بود، بارها و بارها به خود گفت«در مقابل درد کسی قهرمان نیست، کسی قهرمان نیست»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.