بریده‌ای از کتاب شیراز: یک شهر و سی ویک داستان اثر محمد کشاورز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 92

ما توی شیراز خویشی نداریم، همان خراسان هم کس و کاری نداشتیم، خانم جان می‌گفت سال وبایی از یک طایفه ترکمن فقط خانم جان و پسرکش مانده بوده‌اند...

ما توی شیراز خویشی نداریم، همان خراسان هم کس و کاری نداشتیم، خانم جان می‌گفت سال وبایی از یک طایفه ترکمن فقط خانم جان و پسرکش مانده بوده‌اند...

912

8

(0/1000)

نظرات

خوندین کسی ؟

0