بریدهای از کتاب چهل عاشقانه سرگردان اثر سیدعلی شجاعی
1402/8/19
صفحۀ 1
آنوقتهایی که بیهوا و رها میخندی و سرخوش سرت را عقب میبری و بیگاه چشمهایت را میبندی و گاه هم با انگشت، طره پیشآمده بر پیشانی را عقب میدهی... همانوقتها، هر بارش حس پیامبری را دارم که طعم اولین وحیاش را میچشد...
آنوقتهایی که بیهوا و رها میخندی و سرخوش سرت را عقب میبری و بیگاه چشمهایت را میبندی و گاه هم با انگشت، طره پیشآمده بر پیشانی را عقب میدهی... همانوقتها، هر بارش حس پیامبری را دارم که طعم اولین وحیاش را میچشد...
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.