بریدۀ کتاب
1402/8/16
صفحۀ 23
چقدر با تجربهٔ اتاق انتظار بیمارستان متفاوت است؛ آنجا، مادامی که تلویزیونی بالای سرت وزوز میکند، مینشینی وسط جمعیتی ماتمزده و راز ناچیز زشتت را مخفی نگه میداری تا سرانجام اسمت را صدا بزنند. خبر چه خوش باشد چه بد، پیام یکسان است. توی بیمارستان از مرگ حرف نمیزنیم، از درمان حرف میزنیم. گپوگفتمان که تمام میشود انگار از انسانیتم کاسته شده، انگار چیزی بیشتر از یک بیمار نیستم، انگار هر چیز دیگری که هویتم را میسازد دود شده رفته هوا.
چقدر با تجربهٔ اتاق انتظار بیمارستان متفاوت است؛ آنجا، مادامی که تلویزیونی بالای سرت وزوز میکند، مینشینی وسط جمعیتی ماتمزده و راز ناچیز زشتت را مخفی نگه میداری تا سرانجام اسمت را صدا بزنند. خبر چه خوش باشد چه بد، پیام یکسان است. توی بیمارستان از مرگ حرف نمیزنیم، از درمان حرف میزنیم. گپوگفتمان که تمام میشود انگار از انسانیتم کاسته شده، انگار چیزی بیشتر از یک بیمار نیستم، انگار هر چیز دیگری که هویتم را میسازد دود شده رفته هوا.
13
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.