بریده‌ای از کتاب من یک پایین شهری ام اثر اسماعیل امینی

یاسمن مجیدی

یاسمن مجیدی

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 132

من همیشه در رؤیاهایم خیال می‌کردم که یک روز، یک چادر بزرگ روی شهر کشیده خواهد شد و تمام خانه‌ها و ساختمان‌ها و آدم‌ها زیر آن چادر بزرگ، با هم مهربان خواهند بود و کسی از کسی نخواهد ترسید و همه به هم احترام می‌گذارند؛ حتی به بچه‌های کوچک و فقرا.

من همیشه در رؤیاهایم خیال می‌کردم که یک روز، یک چادر بزرگ روی شهر کشیده خواهد شد و تمام خانه‌ها و ساختمان‌ها و آدم‌ها زیر آن چادر بزرگ، با هم مهربان خواهند بود و کسی از کسی نخواهد ترسید و همه به هم احترام می‌گذارند؛ حتی به بچه‌های کوچک و فقرا.

12

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.