بریده‌ای از کتاب خوب مثل مرده ها اثر هالی جکسون

vanda

vanda

1404/2/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 406

پیپ دیگر زنگ صدایش را به یاد نمی‌آورد.چطور می‌گفت گروهبان؟ به این فکر می‌کرد که راوی آن لبخند کج را تحویل دختر دیگری بدهد،برایش لقب بسازد و به هزاران روش عشقش را به او ابراز کند:)

پیپ دیگر زنگ صدایش را به یاد نمی‌آورد.چطور می‌گفت گروهبان؟ به این فکر می‌کرد که راوی آن لبخند کج را تحویل دختر دیگری بدهد،برایش لقب بسازد و به هزاران روش عشقش را به او ابراز کند:)

19

3

(0/1000)

نظرات

😭😭😭

0