بریده‌ای از کتاب خوب مثل مرده ها اثر هالی جکسون

vanda

vanda

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 406

پیپ دیگر زنگ صدایش را به یاد نمی‌آورد.چطور می‌گفت گروهبان؟ به این فکر می‌کرد که راوی آن لبخند کج را تحویل دختر دیگری بدهد،برایش لقب بسازد و به هزاران روش عشقش را به او ابراز کند:)

پیپ دیگر زنگ صدایش را به یاد نمی‌آورد.چطور می‌گفت گروهبان؟ به این فکر می‌کرد که راوی آن لبخند کج را تحویل دختر دیگری بدهد،برایش لقب بسازد و به هزاران روش عشقش را به او ابراز کند:)

15

3

(0/1000)

نظرات

perssima✨️

perssima✨️

5 روز پیش

😭😭😭

0