بریدهای از کتاب کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد اثر استر هیکس
4 روز پیش
صفحۀ 47
؛ میتوانی تصور کنی که به مادرت بگویی، خوب چون سالهاست که سالم هستم، تصمیم گرفتهام که مدتی هم مریض بشوم تا اجازه دهم مردم دیگر سالم بشوند؟ سارا خندید: «نه، سلیمان اینکه احمقانه است.» احمقانه است چون فکر میکنی سلامتی جیرهبندی نیست که تو بیشاز حد نیازت مصرف کرده باشی یا سلامتی تو باعث بیماری دیگران میشود. میدانی که تجربه سلامتی هیچ ارتباطی به دیگران ندارد. سارا لبخند زد: «موضوع را گرفتم.» سارا یادت باشد که محبت حد و اندازه ندارد. تعریف و تمجیدی که ست از آنت میکند، یکذره هم از تعریف و تمجید ست به تو نمیکاهد. به دنبال احساس خوبی درباره این دو دوست خوبت باش.
؛ میتوانی تصور کنی که به مادرت بگویی، خوب چون سالهاست که سالم هستم، تصمیم گرفتهام که مدتی هم مریض بشوم تا اجازه دهم مردم دیگر سالم بشوند؟ سارا خندید: «نه، سلیمان اینکه احمقانه است.» احمقانه است چون فکر میکنی سلامتی جیرهبندی نیست که تو بیشاز حد نیازت مصرف کرده باشی یا سلامتی تو باعث بیماری دیگران میشود. میدانی که تجربه سلامتی هیچ ارتباطی به دیگران ندارد. سارا لبخند زد: «موضوع را گرفتم.» سارا یادت باشد که محبت حد و اندازه ندارد. تعریف و تمجیدی که ست از آنت میکند، یکذره هم از تعریف و تمجید ست به تو نمیکاهد. به دنبال احساس خوبی درباره این دو دوست خوبت باش.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.