بریدۀ کتاب

کیمیاگر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

شاید دخترک تا به حال او را فراموش کرده باشد. چرا که افراد بسیاری برای فروش پشم به آنجا می‌رفتند. جوانک به گوسفندانش گفت: مهم نیست‌. من هم دختران بسیاری در شهرهای دیگر می‌شناسم. اما در عمق قلبش می‌دانست که مهم است. چون، هم چوپان‌ها و هم دریانوردان و فروشندگان سیار و دوره گرد، همیشه کسی را در شهری می‌شناختند که لذت خانه به دوشی و بی‌خیالی را از یاد آنها ببرد.

شاید دخترک تا به حال او را فراموش کرده باشد. چرا که افراد بسیاری برای فروش پشم به آنجا می‌رفتند. جوانک به گوسفندانش گفت: مهم نیست‌. من هم دختران بسیاری در شهرهای دیگر می‌شناسم. اما در عمق قلبش می‌دانست که مهم است. چون، هم چوپان‌ها و هم دریانوردان و فروشندگان سیار و دوره گرد، همیشه کسی را در شهری می‌شناختند که لذت خانه به دوشی و بی‌خیالی را از یاد آنها ببرد.

1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.