بریده‌ای از کتاب بیگانه اثر آلبر کامو

هلیا نوروزی

هلیا نوروزی

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

بعد از اتمام بازجویی ها تازه به چهره‌ی او دقت کردم. آنگاه مردی را دیدم که چهره مهربان و آشنایی داشت. هنگامی که خواستم با او خداحافظی کنم و با او دست بدهم، یادم آمد این همان دست است که با آن آدم کشته بودم!

بعد از اتمام بازجویی ها تازه به چهره‌ی او دقت کردم. آنگاه مردی را دیدم که چهره مهربان و آشنایی داشت. هنگامی که خواستم با او خداحافظی کنم و با او دست بدهم، یادم آمد این همان دست است که با آن آدم کشته بودم!

6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.