بریدۀ کتاب

fati

fati

دیروز

ارثیه هاثورن
بریدۀ کتاب

صفحۀ 329

<< ولی کم کم دارم می فهمم کسی که باید باشم، کسی که دارم بهش تبدیل می شم... دیگه اون دختر نیست . دنیا را به من داده بودند. وقتش بود دیگر وحشت زده زندگی نکنم. وقتش بود افسار را به دست بگیرم. وقتش بود ریسک کنم ... >>

<< ولی کم کم دارم می فهمم کسی که باید باشم، کسی که دارم بهش تبدیل می شم... دیگه اون دختر نیست . دنیا را به من داده بودند. وقتش بود دیگر وحشت زده زندگی نکنم. وقتش بود افسار را به دست بگیرم. وقتش بود ریسک کنم ... >>

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.