بریدهای از کتاب حکایت های کمال: سماور ذغالی اثر محمد میرکیانی
1404/4/28
صفحۀ 27
گفتم:«چطور این طالبی را می خوری؟ مگر نفتی قربان آب؟» مادر یک قاچ دیگر از طالبی برداشت و گفت:«گفتم قربان آب؛ ولی هر چه باشد، از آب که بهتر است!» با این حرف مادر، من هم مشغول خوردن طالبی شدم.
گفتم:«چطور این طالبی را می خوری؟ مگر نفتی قربان آب؟» مادر یک قاچ دیگر از طالبی برداشت و گفت:«گفتم قربان آب؛ ولی هر چه باشد، از آب که بهتر است!» با این حرف مادر، من هم مشغول خوردن طالبی شدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.