بریده‌ای از کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 167

من آنشب فهمیدم که در نزدیکی چ کوره‌ی پر از آتش گداخته‌ای ایستاده ام و دارم از سرما می‌لرزم.

من آنشب فهمیدم که در نزدیکی چ کوره‌ی پر از آتش گداخته‌ای ایستاده ام و دارم از سرما می‌لرزم.

139

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.